بدون عنوان
رهاجونم دیروز دستت رو گرفتی به مبل و واستادی بعد هم یواش یک قدم برداشتی و محکم خوردی زمین.و انقدر گریه کردی که سیاه شدی.من هم ذوق کردم که تو داری راه میری هم دلم سوخت اما حس خیلی قشنگی بود. از اینکه داری بزرگ میشی خیلی خوشحالم.از اینکه خیلی زود حرف زدی و باعث شدی من طعم شیرین ماما"شنیدن رو از زبون تو حس کنم و غرق در لذت شم خوشحالم. کوچولوی من عاشقتم ...
نویسنده :
مامان رها
14:05